بسم رب الشهدا و الصدیقین
رفته بودم ســـــفری سوی دیار شهـــــدا که طوافی بکنم گرد مزار شهــــــــدا
به امیدی که دل خسته هوایی بخورد متبرک شود از گرد و غبار شهـــــــــدا
هرچه زد خنجراحساس به سرچشمه عشق شرمگینم که نشد اشک نثار شهـدا
خشکی چشم عطش خورده ازآن است که من آبیاری نشد فصل بـــــــــهار شهـــــــدا
دل سنگم که نشد شمع سوزد شب عشق کاش میشد که شود سنگ مزار شهـدا
آخــــــــــرین خط وصایای من این است که به خـــاکم بسپارید کنار شهـــدا
می خواستم از مناطق عملیاتی و لذت مناجات هایش بنویسم اما نتوانستم ...یعنی نه قابل نوشتن است و نه قابل توصیف کردن !!باید فقط ببینی و درک کنی !! هر بار می خواستم بنویسم فقط صدای همسفرانم در شلمچه( که الحق کربلای ایران است!) در گوشم می پیچید که با هم نغمه ی
زیبای "کجائید ای شهیدان خدایی " را می خواندند .... صدای العفو گفتن های همسفرانم در پادگان میشتاغ ، جایی که فقط نور مهتاب آن را روشن می کرد به گوشم می رسید ...چه شبی بود آن شب!!!
از چه بنویسم ؟!؟! از غروب شلمچه و اشک و استغاثه ی بچه ها یا از دلتنگی بچه ها در پاسگاه زید؟!از 13 فروردینی که به یاد مادنی ترین 13 به در شد ؟!آن هم کجا ؟! فـــــــکه ، زیرنم نم باران !!
نه !شاید ،باید از طلائیه گفت !همان جایی که شهیدان باکری پر کشیدن به سوی معبود !!همان جایی که دستان حاج حسین خرازی ،به دستان ابالفضل العباس (ع) اقتدا کرد !همان جایی که وقتی رسیدیم ،جزکاروان ما
هیچ کس نبود ...زیر آفتاب با اشک و ناله ،"نسیمی جان فضا می آید ....بوی کرب وبلا می آید " واقعا چسبید!از کجای سفر بنویسم ؟! ازنشستن ما روی پشت بام های دو کوهه یا کنارحوض کوثریا حسینیه ی حاج همت ؟!
خدایا !از چه بنویسم ؟؟ از هویزه ،دهلاویه،فتح المبین،خرمشهر و مسجد جامع ، اروند ،مزار شهدای گمنام یا رزم شبانه ای که به ما ثابت کرد "جگر شیر نداری سفر عشق مرو! " ،خیلی ملاحظه ی ما بچه ها رو کردن !ما خیلی بچه ایم هرچند مثلا بزرگیم !چهار تا تیر وانفجار و خمپاره ای که مطمئن بویم به ما نمی خوره و فقط قطره ای از قطره های جبهه است ...چنان ما رو ترسوند که پسر و دختر گریه می کردن !؟!؟!
"جگر شیر نداری سفر عشق مرو!"
یا نه !شاید باید از شهدای مظلوم غرب بنویسم که گمنام کار کردن و گمنام شهید شدن و گمنام هم موندن !!هنوز هم گمنام هستن !! هم با بعثی ها جنگیدن ،هم با کومله ها و منافق ها !!هیچ جا هم اسمی ازشون نیست !!
همین کرمانشاه ما 200 سردار شهید داره که یکیشون هم درست و حسابی برای مردم شناخته شده نیستن !! حتی برای خود من هم که کرمانشاهی هستم ! فقط می دونم که اسم غرب و غریب با هم گره خورده !!خوش به حال شهدا که رفتن ....اونم چه رفتنی ؟!
دلم بازم تنگ شد برای اون لحظه های ناب ناب !!خدایا متشکرم که برای بار دوم بهم این افتخار رو دادی که پاهام روی جای پاهایی بذارم که فقط در راه تو قدم برداشتن !!ممنونم خدا !
شهدا التماس دعا